نیلا خانم و دریاااااا
دخمل نازم چهار شنبه آخرای شب یهو با بابایی تصمیم گرفتیم که صبح خیلی زود راهی شمال شیم .... منم که کلا تا صبح نخوابیدمو وسایل رفتنو آماده کردم ساعت 6 صبح راه افتادیم هوا عالی و فوق العاده خنک بود شما هم که حسابی سر خوش و خوشحال بودی خیلی خوش گذشت عزیزم وقتی رفتیم ساحل با دیدن دریا و موجهاش وصدای اب حسابی ذوق زده شده بودی و مدام موجها رو دنبال میکردی وقتی با اون پاهای ناز و خوشگلت شنهای ساحل و دریا رو لمس کردی خوشحالیت تمومی نداشت مدام جیغ میکشیدی و میخندیدی فدای خنده هات منو بابایی هم سر ذوق اومدیم یکم تو ساحل موندیمو شما بازی کردی اونقدر حواست به اطراف بود نشد یه عکس خوشگل ازت بگیریم ...
نویسنده :
مامان نیلا عسل
2:43